نتایج جستجو برای عبارت :

چی قشنگ تر از یه یادداشت کوچولو؟؟

قشنگ حالم بده....
قشنگ حالم از این دنیا بهم می خوره....
قشنگ روی زخمهام نمک پاشیدن...
قشنگ نابودم کردند....
آخ که دلم چقدر قشنگ تنهایی می خواد
آخ که دلم چقدر قشنگ یه خواب ابدی می خواد...
اصلن قشنگ اوف اوف اوف......
التماس دعا....
قشنگ خیلی محتاجم به دعا.....
دوست داینا به مسافرت رفته است، داینا به او قول داد تا از سگش مراقبت کند. او خیلی هیجان زده است . او می داند که مراقبت از یک سگ سرگرمی جالبی است و البته می داند که اینکار زحمت دارد.
 
داینا باید هر روز به سگ کوچولو غذا بدهد، زیرا او همیشه گرسنه است. سگ قهوه ای هر روز کلی غذا می خورد و هر روز بزرگتر و بزرگتر می شود.
 
داینا باید هر روز به او یک ظرف آب بدهد. آب تازه و خنک خیلی دلچسب است. بعضی وقتها هم سگ کوچولو دو تا ظرف آب می خورد.
 
مراقبت از سگ کوچولو
 
 
 
 
شازده کوچولو_آنتوان دوسنت اگزوپریاز کتاب هایی که نمی توان گفت برای چه کسی؟یا چه سنی؟این کتاب مناسب همه است.شازده کوچولو تلنگری بود که برای انسان بودن نباید کار خاصی کرد.بلکه باید کار های غیر متعارف را انجام ندهیم.شازده کوچولو برای من تلقی این بود که به بعضی چیزها نباید فکر کنیم.گاهی باید نیمه پر لیوان را دید. به قول #سهراب_سپهری "چشم ها را باید شست"شاید همه ما کلاه را دیدیم تا تصویر یک فیل در شکم ماربوآ.شازده کوچولو را دوست دارم چون فلسفه
روزی روزگاری یک موش کوچولو و بی تجربه راه افتاد تا کمی توی مرزعه بگرده و سر و گوشی آب بده.
همینطوری که داشت راه میرفت و اطرافش رو نگاه میکرد یک خروس دید.
اون که تا حالا خروس ندیده بود،
با خودش گفت:
"وای چه موچود ترسناکی!
عجب نوک و تاج بزرگی!
حتما حیوون خطرناکیه. باید سریع فرار کنم."
بعد هم موش کوچولو دوید و رفت.
 کمی جلوتر موش کوچولو به یک گربه رسید.
اون تا حالا گربه هم ندیده بود.
پیش خودش گفت:
"این چقد حیوون خوشگلیه!
عجب چشمایی داره.
چقدر دمش خوشرنگه
یکی بود، یکی نبود! زمانی در یک جنگل زیبا فیل کوچولویی زندگی می کرد که از بقیه فیل ها تمیزتر بود. فیل کوچولو روی چمن ها می نشست و بازی بقیه فیل ها را نگاه می کرد. فیل کوچولو پیش خودش می گفت: چرا این فیل ها خودشان را اینقدر کثیف و گلی می کنند! خیلی وحشتناکه!
او همیشه عادت داشت قبل از این که روی چمن بنشیند، تک تک علف ها را تمیز کند و یا قبل از این که زیر سایه درختی بنشیند، درخت را خوب تکان بدهد تا برگ های خشک آن بریزد. او همیشه جایی غذا می خورد که باد، ش
یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، در یک جنگل قشنگ و با صفا، شیر کوچولو با دوستانش در حال بازی کردن بود. وقتی بازی تمام شد، شیر کوچولو به‌ سمت خانه اش رفت؛اما خیلی ناراحت و عصبانی بود. وارد خانه اش شد. مادرش وقتی او را دید، به او سلام کرد؛ اما شیر کوچولو جواب سلام مادرش را نداد. مادرش خیلی ناراحت شد. دوباره سلام کرد؛ اما شیر کوچولو باز هم جواب سلام مادرش را نداد. به اتاقش رفت و در را محکم پشت سرش بست. ناراحتی مادرش بیشتر شد. مادرش با ناراحتی به‌ سمت
چند روز پیش، نی نی سنجابها به دنیا آمد و سنجاب کوچولو صاحب یک برادر شد. نی نی سنجاب ها خیلی ریزه میزه و با نمک بود. سنجاب کوچولو از دیدن برادر کوچولوی خودش خیلی خوشحال شده بود. می خواست بغلش کند و با او بازی کند اما مامان سنجابه اجازه نمی داد و  می گفت نی نی  هنوز خیلی کوچک است. باید صبر کنی تا بزرگتر بشود و بتواند با تو بازی کند.
سنجاب کوچولو می خواست با مامان بازی کند اما مامان هم نمی توانست با سنجاب کوچولو بازی کند چون دائما نی نی را بغل کر ده ب
دانلود آهنگ علی کوچولو این مرد کوچک
Download Ahange Ali Koochooloo In Mard Koochak
دانلود آهنگهای قدیمی و نوستالژی علی کوچولو این مرد کوچک صوتی mp3
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
متن آهنگ علی کوچولو این مرد کوچک
علی کوچولو این مرد کوچک
علی کوچولو تو قصه ها نیست مثل من و تو اون دور دورا نیست
نه قهرمانه نه خیلی ترسو نه خیلی پر حرف نه خیلی کم رو
خونشون در داره در خونشون کلون داره حیات داره ایون داره اتاقش طاقچه داره
حیاتش باغچه داره باغچه ای داره گل گلی
The Little Mermaid 2 Return to the Sea 2000 1080p BluRay,انیمیشن پری دریایی کوچولو ۲: بازگشت به دریا با دوبله فارسی,پری دریایی کوچولو بازگشت به دریا,دانلود انیمیشن The Little Mermaid 2: Return to the Sea 2000,دانلود انیمیشن پری دریایی کوچولو 2000,دانلود پری دریایی 2,دانلود کارتون The Little Mermaid 2: Return to the Sea 720p,دانلود مستقیم The Little Mermaid 2: Return to the Sea,
ادامه مطلب
Der kleine Eisbär,The Little Polar Bear 2001,خانوادگی,خرس قطبی کوچولو,دانلود The Little Polar Bear 2001 1080p,دانلود انیمیشن The Little Polar Bear 2001 720p,دانلود رایگان انیمیشن خرس قطبی کوچولو The Little Polar Bear 2001,دانلود زیرنویس فارسی The Little Polar Bear 2001,دانلود کارتون خرس قطبی کوچولو 2001,دانلود مستقیم انیمیشن The Little Polar Bear 2001,دوبله فارسی,
ادامه مطلب
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ پاکوتاه
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم صوتی

آهنگ لری زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
دانلود اهنگ زرد قشنگ رضا تتری

دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی
دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی

آهنگ زرد قشنگ محمد باجلاوند

آهنگ زرد قشنگ مهدی درمیانی
این اسم و انتخاب کردم و فک کنم بار ها و بارها هم این اسم و انتخاب خواهم کرد«ماهی سیاه کوچولو» 
میخواستم مث اون باشم بجنگم، قوی باشم ، آرزو داشته باشم، شجاع باشم و به تلاشم ادامه بدم.
میخواستم از برگه بیام بیرون برم تا به اقیانوس برسم. 
ماهی سیاه کوچولو بهم بگو چرا شبیه تو نشدم؟ منم یه ماهی ام اما یه ماهی بیرون از آب داره ذره ذره جون میده
ماهی جون کاش بیای نجاتم بدی دستمو بگیری ببریم تا رودخونه تا دریا تا اقیانوس...
دانلود آهنگ زرد قشنگ رضا تتری
آهنگ زرد قشنگ مهدی درمیانی

دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی

دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم

آهنگ زرد قشنگ محمد باجلاوند

متن اهنگ زرد قشنگ لری

دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی

متن اهنگ زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم
دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی
دانلود اهنگ زرد قشنگ بوا زرد قشنگم لری

آهنگ زرد قشنگ مهدی درمیانی

دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی
دانلود اهنگ صوتی زرد قشنگ از بهنام کمالوند
دانلود آهنگ زرد قشنگ محمد باجلاوند
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ از مجید عزیزی
The Little Prince 2015,x265 HEVC,حجم کم,دانلود The Little Prince 2015 1080p,دانلود انیمیشن The Little Prince 2015,دانلود انیمیشن شازده کوچولو The Little Prince 2015,دانلود دوبله فارسی The Little Prince 2015,دانلود رایگان,دانلود زیرنویس فارسی انیمیشن The Little Prince 2015,دانلود فیلم با دوبله فارسی,دانلود کارتون شازده کوچولو 2015,دانلود مستقیم The Little Prince 2015 720p,شازده کوچولو,
ادامه مطلب
 
تابستون امسال با اون گرمای خفه کننده‌اش توی اتوبوس نشسته بودم. یه دختر کوچولوی ۸-۹ ساله هم به خاطر نبود جا دور از مامانش نشسته بود رو صندلی ته اتوبوس.  دختر کوچولو روسری‌اش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه چادر عربی سرش کرده بود.
خانوم بدحجابی که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد می‌زد با افسوس گفت: «توی این گرما اینا چیه پوشیدی؟ از دست اجبار این مامان باباهای خشک مقدس… تو گرمت نمی شه بچه؟».
همون موقع اتوبوس به ایستگاه رسید و ایستاد.
د
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم
دانلود اهنگ زرد قشنگ بوا زرد قشنگم لری
دانلود اهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی

دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ از مجید عزیزی

آهنگ زرد قشنگ مهدی درمیانی

آهنگ زرد قشنگ محمد باجلاوند
HDTV,Piglet's Big Movie 2003,انیمیشن پیگلت کوچولو,انیمیشن ماجراجویی,پیگلت,دانلود انیمیشن Piglet's Big Movie 2003,دانلود انیمیشن پیگلت کوچولو Piglets Big Movie 2003,دانلود دوبله فارسی انیمیشن Piglet's Big Movie 2003,دانلود رایگان,دانلود زیرنویس فارسی انیمیشن Piglet's Big Movie 2003,دانلود کارتون Piglet's Big Movie 2003 720p,دانلود کارتون پیگلت کوچولو,دانلود مستقیم,زبان اصلی,
ادامه مطلب
متن اهنگ زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ پاکوتاه

متن اهنگ لری زرد قشنگم
آهنگ زرد قشنگ محمد باجلاوند


دانلود اهنگ زرد قشنگ رضا تتری

دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی

دانلود آهنگ زر قشنگ بوا زر قشنگم
آهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ پاکوتاه
دانلود اهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود آهنگ لری زرد قشنگ مهدی درمیانی

دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی
دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی
آهنگ لری زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
آهنگ زرد قشنگ رضا تتری
هری استایلز می گوید که بازی در لایو اکشن جدید دیزنی با نام پری دریایی کوچولو را رد کرده تا بتواند بیشتر روی حرفه موسیقی اش تمرکز کند. طبق گزارشات به نظر می رسید که این خواننده قرار بود نقش شاهزاده اریک را بازی کند.
ادامه مطلب
مهرسا قراره چند وقتی سیدنی نباشه، بخاطر همین نصف گلدوناش رو آورده که من نگه شون دارم تو این مدت. ۱۳_۱۴ تا گلدون هست که چند تاش شمعدونیه و کلی اتاقم خوشکل شده و فضاش تغییر کرده.
 
از دیشب هم یه هاپو کوچولو اومده و باهامون زندگی میکنه، اسمش ا ِزمی هست. اگر خاطرتون باشه من فوبیای حیوانات و علی الخصوص سگ داشتم. روز اول تو فرودگاه بخاطر نزدیک شدن سگ جستجوگر یک جیغ بنفش زده بودم! ولی امروز از صبح من با این خانم کوچولو دارم وقت می گذرونم. تو همه مدتی ک
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ از مجید عزیزی
دانلود اهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم
دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی

آهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ پاکوتاه

متن اهنگ زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
آهنگ لری زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
عکس نوشته های فوق العاده زیبای فلسفی و الهام بخش
عکس نوشته فلسفی
سلام به دوستای عزیزم
اینبار با ۲۸ عکس نوشته زیبا خدمتتون رسیدیم
با موضوعات ِ : الهام بخش ، فلسفی و عرفانی ، نکات عاشقانه زندگی و …
با ما در ادامه همراه باشید
 
گلچین بهترین عکس نوشته های الهام بخش برای پروفایل
متن های قشنگ نوشته شده روی عکس
تکست گرافی امیدوارانه – عکس نوشته امیدوارکننده
عکس نوشته قشنگ آموزنده
تکست گرافی الهام بخش
عکس نوشته های فلسفی برای پروفایل
عکس نوشته م
یه روزهایی هست 
وقتی اسمون ابی رو نگاه میکنی همراه با ابرهای سفید و پنبه ای 
دلت میخواد میون این اسمون پرواز کنی و نفس عمیق بکشی 
با یه لبخند بزرگ وجود سرشار از نشاط خودتو نشون بدی
خلاصه دلت میخواد جیغ بزنی، بپری و این شادی رو با عالم و ادم قسمت کنی:)
یه روزهایی هم هست آسمون همون آسمونه
با همون ابرهای پنبه ای کوچولو کوچولو
ولی نه پای پریدن داری
نه پر پرواز
دیگه حتی یدونه تاپ تاپ قلبتم برات میشه یه کار سخت
ولی رفیق 
قسم به همون آسمون
قسم به  قلب
شازده کوچولو به سیاره‌ی دوم رفت. آنجا فقط یک پادشاهِ تنها زندگی می‌کرد؛
بعد از ملاقاتی کوتاه، شازده کوچولو خواست که سیاره را ترک کند. اما فرمانروا که دلش می‌خواست او را نگه دارد گفت «نرو، تو را وزیر دادگستری می‌کنیم!»
شازده کوچولو گفت «اینجا کسی نیست که من او را محاکمه کنم»
فروانروا گفت «خب، خودت را محاکمه کن! این سخت‌ترین کار دنیاست... اینکه بتونی درباره‌ی خودت قضاوت درستی داشته باشی و عادلانه خودت رو محاکمه کنی...»
 
-----------------------------
خلاصه کتاب:
در ۱۹۴۳ شاهکار سنت‌اگزوپری به نام شازده کوچولو  انتشار یافت که حوادث شگفت‌آنگیز آن با نکته‌های دقیق و عمیق روانی همراه است. شازده کوچولو یکی از مهم‌ترین آثار اگزوپری به شمار می‌رود که در قرن اخیر سوّمین کتاب پرخواننده جهان است. این اثر از حادثه‌ای واقعی مایه گرفته که در دل شن‌های صحرای موریتانی برای سنت اگزوپری روی داده است.
ادامه مطلب
خلاصه کتاب:
در ۱۹۴۳ شاهکار سنت‌اگزوپری به نام شازده کوچولو  انتشار یافت که حوادث شگفت‌آنگیز آن با نکته‌های دقیق و عمیق روانی همراه است. شازده کوچولو یکی از مهم‌ترین آثار اگزوپری به شمار می‌رود که در قرن اخیر سوّمین کتاب پرخواننده جهان است. این اثر از حادثه‌ای واقعی مایه گرفته که در دل شن‌های صحرای موریتانی برای سنت اگزوپری روی داده است.
ادامه مطلب
قصه ی خرگوشی که تو اتاق خودش نمی خوابید.
یکی بود یکی نبودتو یه جنگل سرسبز و قشنگ تویه لونه بزرگ با اتاقای خوشگلمامان خرگوشه و بابا خرگوشه با دم پنبه ای خرگوشک ناز و بلا زندگی میکردند.مامان خرگوشه وبابا خرگوشه خیلی دم پنبه ای رو دوسش داشتن و همیشه واسش هویج خوشمزه و آبدار  از مزرعه ی هویج میکندن و اونم هویجا رو با اشتها میخورد و از مامان خرگوشه و باباخرگوشه تشکر میکرد. اونا خیلی از دم پنبه ای راضی بودن و دوسش داشتن اما دم پنبه ای کوچولو یه اشکا
‏دیشب یارو ۱۲ شب تو کوچه داشت با یه بچه کوچولو پشت تلفن بلند بلند حرف میزد:+علی جان خوبی؟-...+عمو ببعی میگه ؟!-...+علی ببعی میگه ؟!-...+به عمو بگو دیگه، ببعی میگه ؟!-...یهو یکی از همسایه ها کلشو از پنجره اورد بیرون بلند گفت: بععع بعععع، حالا بزار بخوابیم جان مادرت :)))))
اسکار پسر ده ساله‌ایه که سرطان داره و دکتر به زنده موندنش امیدی نداره. مامی صورتی پرستارشه و از اسکار خواسته تا هرروزی برای خدا نامه بنویسه. توی این‌کتاب ما نامه‌های اسکار کوچولو رو میخونیم.
جملات کتاب منو یاد شازده کوچولو مینداختن. به نظر من خیلی خیلی کتاب قشنگی بود. هرچند خب نگاه کتاب به خدا از دید مسیحیته ( تثلیث )، با اینحال قشنگ بود. 
یه اشکال دیگه هم به نظر من این بود که جملات در حد بچه‌ی ۷ ۸ ساله بودن نه ده ساله. بچه‌ی ده ساله دیگه اینج
یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، در یک جنگل قشنگ و با صفا، شیر کوچولو با دوستانش در حال بازی کردن بود. وقتی بازی تمام شد، شیر کوچولو به‌ سمت خانه اش رفت؛اما خیلی ناراحت و عصبانی بود. وارد خانه اش شد. مادرش وقتی او را دید، به او سلام کرد؛ اما شیر کوچولو جواب سلام مادرش را نداد. مادرش خیلی ناراحت شد. دوباره سلام کرد؛ اما شیر کوچولو باز هم جواب سلام مادرش را نداد. به اتاقش رفت و در را محکم پشت سرش بست. ناراحتی مادرش بیشتر شد. مادرش با ناراحتی به‌ سمت
بچه خانوم مدیرمون به دنیا اومد ، کل معلما و کادر مدرسه یه گروه زدن و پول جمع کردن که براشون هدیه یچیزی بخریم. یکی از معلم ها مسئول خرید شد. امروز عکس کادو رو گذاشتن تو گروه، دو تا النگو.
نمیگم غلط یا درسته ولی فقط داشتم با خودم فکر می‌کردم چقدر کار درستیه که یه بچه کوچولو موچولو با یه فطرت پاک رو از همون اول درگیر طلا و زیور آلات و مادیات و اینا کنیم؟
من بودم برا مامانشون یچیز قشنگ به درد بخور میگرفتم که این همه زحمت کشیده. یا حتی برای دوتاشون :)
دست های تپل خجالتی اش را قایم می کرد. دست های کوچک، پاهای کوچک که هی صدای ریتمیک دست کوچولو، پا کوچولو، گریه نکن بابات میاد را در ذهنم می خواند با صدای کودکانه و زیبا و شیرین. 
می دانستم گریه می کند. گریه که حتما نباید اشک داشته باشد، بازتابی در چهره داشته باشد! گریه ی بدون علائم هشدار دهنده هم وجود دارد.
دختر بودن یک چیز اعجاب انگیز است. بی نظیر است. نمی گویم خوب است یا بد. نمی گویم باید باشد یا نباشد. فقط بدانید دختر بودن از عجایب کشف نشده ی موجو
BluRay,Little Johnny The Movie 2011,x265 HEVC,بدون سانسور,جانی کوچولو,دانلود Little Johnny The Movie 2011 720p,دانلود انیمیشن Little Johnny The Movie 2011,دانلود انیمیشن جانی کوچولو Little Johnny The Movie 2011,دانلود رایگان,دانلود زیرنویس فارسی,دانلود فیلم با حجم کم,دانلود کارتون جدید,دانلود مستقیم انیمیشن Little Johnny The Movie 2011 1080p,دوبله فارسی,زبان اصلی,کیفیت بلوری,
ادامه مطلب
بچه ها یه پروژه متلب دارم.
این متلبم چقد سخته ها یه کد اشتباه بزنی دوباره همرو باید از اول بزنی.
خب دارم کوچولو کوچولو یاد میگیرم.
تو متلب هر حلقه وایل رو نمیشه به صورت فور نوشت.
ولی برعکسش میشه.
اخر حلقه فور و ایف هم اند باید بنویسی.
بانمکیش اینجاست که ازمایشگاه ماتریس اسمشه
#شعر الایی 
یه لالایی قشنگ
بخواب ای گل، گل زیبالالا لالا، لالا لالا گل سوسن، گل کوکبگل مریم، گل مینا به روی مثل ماه توستاره می زنه سو سو
بخواب ای ماه تابانملالا لالا گل شب بو بگو آهسته زیر لبخدای مهربان من          به امید تو می خوابملالا لالا گل لادن
کوچولوهای قشنگ و نازمامیدوارم شب خوشی داشته باشین و راحت بخوابین
واااای خدددا اصلن فکر نمیکردم برنا به این زودی (۲سال و ۱۵ روزگی) و انقدر قشنگ این سوال رو بپرسه
وااای شیرین منی تو آخه پسر ماهم
و چقدر که شیرین زبونی داره این مدت:
دیروز وقتی مادربزرگش غذا آورد گفت: درد و بلا نبینی!
وقتی بهش گفتم رو میز نرو گفت: اینجا بشینم یار گله داره!
وقتی باباش بهش گفت به این سیستم پخش دست نزن گفت: این عادلانه نیست!
واااااای کوچولو تو فقط ۲ سالته آخه شیرینم.
و کلمات بامزه که خیلی به سختی جلوی خندمون رو میگیریم:
هپه بمان= هواپی
پدر شوهرم خدا بیامرز  سرحال  و جوان ناگهانی فوت کردن(۶۰سالگی در سال ۹۳) خدا بیامرز خیلی کمک مادرشوهرم بود از دوختن ملافه بگیر تا اتو کاری و ظرف شستن و..........
از شما چه پنهون  دو هفته اس میخوام ملافه های شسته شده رو اتو کنم و بدوزم وقت نمیشه و یک کوچولو هم تنبلی!
تمام احساسمو در صدام ریختم و‌گفتم :
اینقدر کار دارم که وقت نمیشه ملافه ها رو بدوزم...خدا آقاجون رحمت کنه چقدر کمک مامانت بود‌.یادت میاد چقدر قشنگ ملافه می‌دوخت؟!
عیال:همین کارا رو کرد ک
در واقع از قبل تولدم قرنطینه شدم! 
هیچکدوم از فامیل هم خب نتونستن بیان پیشم که به قول خودشون کادوی تولدمو بدن!
من که واقعا انتظار نداشتم از کسی ولی امروز ، همین چند دقیقه قبل خالم اومد دم خونه مون و مامانم رفت دم در...
یه پاکت داده برام با یه یادداشت کوچولو ولی دلبر!!
اون یادداشت رو براتون مینویسم : 
خواهر زاده ی عزیزتر از جانم..تولدت مبارک 
ببخش عشقم خیلی دیر شده میدونم. می خواستم همه دور هم جمع بشیم خونه مهین جون ولی این کرونای لعنتی نذاشت..
امی
سلام ماه کوچولو
امروز (۲۹ام) تو یک ساله شدی:)))
یک سالی که گذشت پر ازخنده و گریه، خستگی و بی خوابی، ذوق و نگرانی بود
یک سالی که نمیدونم قبلش چجوری بود قبل اینکه تو بیای دنیامون چه رنگی بود، نمیدونم بدون تو خونه چه شکلی میشد فقط اینو میدونم که تو الان ماه کوچولوی خونه ی کوچیکمونی:)
(این پست و نصفه میذارم تا بعد فعلا تاریخش اینجا محفوظ بمونه)
یک سری آدم ها هستن اسمشون هست «آدم قشنگ ها» ! کلا آدم از دیدنشون لذت می بره. حالا چه توی فضای مجازی چه توی واقعیت. فرقی نداره. خیلی قدرشونو باید دونست. حال آدمو خوب می کنن. درصد امید به زندگی رو افزایش می دن. درسته نزدیک نیستن بهمون و آشناهای دور محسوب میشن حتی شاید ما رو نشناسن اما ... این حس خوب جریان داره. 
مثلا آ که موجب لبخند و رضایتم میشه (حتی دیدمو به یک قشری از آدم ها تغییر داده) و امیدوارم همیشه توی مسیر درستش باشه و همینقدر قشنگ بمونه حتی ب
همسایه کوچولو
در کنار یک جنگل زیبا و قشنگ درخت بزرگی زندگی می کرد که شاخه های بلندش را به زیبایی پخش کرده بود. مردمی که به جنگل می آمدند برای فرار از گرمای بسیار شدید خورشید به سایه خنک این درخت پناه می بردند. حتی تعداد بسیار زیادی از پرندگان و موجودات کوچک هم در شاخه های آن زندگی می کردند.
در پای درخت گیاه کوچکی در آمده بود. این گیاه بسیار ظریف و باریک بود و با ملایم ترین نسیم بر روی زمین می افتاد.
روزی این دو همسایه کمی با هم صحبت کردند.
درخت تن
من هنوز قسمت نشده بخوابمآ
هنوز همچنان بیدارمآ
رفتیم گوشی گرفتیم
خوب شد رفتم باهاشون
قشنگ داشتن  هفتصد اضافه میکردن تو پاچه شون
بعد طرف قالتاقی از سر و ریختش میبارید
اینام که کلا نگم براتون که کلا سر در نمیاوردن و طرف هرچی میگفت میگفتن راست میگه این بهترینه و با این قیمتم می ارزه حتما
خلاصه که نذاشتم بره تو پاچه شون و بردمشون پیش س جان
کلی حرمتمونو گرفت
الهی بمیرم فقط 100 سود گرفت بچه م
ولی راضیم از خریدمون
 
ساعت 12 شب برگشتیم راست رفتیم خونه ن_
به نام خدا
داستان ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی را خوانده‌اید؟آنجا که ماهی سیاه کوچولو به همه ی کسانی که داشتند سعی میکردند او را از رفتن به سمت جویبارهای بزرگتر منع کنند، میگوید: "من میخواهم بدانم که راستی راستی، زندگی یعنی اینکه توی یک تکه جا، هی بروی و برگردی تا پیر بشوی؟ یا اینکه طور دیگری هم می‌شود توی دنیا زندگی کرد؟؟"
ادامه مطلب
یکی از شاعرانه ترین تعبیرها رو از مرگ شازده کوچولوی اگزوپری داره که فکر میکنه قراره جای دیگه ای بره و اونجا به بدنش نیازی نداره( وقتی مار قراره نیشش بزنه) شازده کوچولو هم تعلقات زیبای زمینی داره؛ بائوباب ها که روزه گی های ملال آورن شاید و گلش و روباهی که برای ترک تنهایی اهلیش میکنه تا دوستش باشه اما در نهایت به جای دیگه ای سفر میکنه.
« شلف دیواری کودک طرح سنجاب کوچولو »
شلف دیواری کودک طرح سنجاب کوچولو : در طراحی آپارتمان های امروزی بدلیل کمبود فضا و مدرن شدن طراحی داخلی استفاده از شلف یا همان طاقچه بسیار متداول شده است. شلف ها بعنوان وسایلی که بخوبی فضا را تغییر می دهند و می توان با قراردادن وسایل دکوری بر روی آنها زیبایی خوبی را در اتاق ایجاد کرد ،مورد استقبال قرار گرفته اند.شلف دیواری مدل سنجاب کوچولو متناسب با فضای اتاق کودک طراحی شده و بسیار زیبا و جذاب است.این محصول
با توجه به حافظه ماهی گلی طور و پریشون احوالم که همه چیز توش درهم وبرهم هست؛ از این به بعد میخوام یه خلاصه کوچولو از فیلم هایی که میبینم  به همراه نظرات غیرکارشناسی و غیر حرفه ای  خودم رو  اینجا بنویسم که یه آرشیو کوچولو داشته باشم ازشون. بنابراین اگر فیلم بین حرفه ای هستید یا فیلمو ندیدین و نمیخواین  داستان فیلم لو بره پست های این بخش رو نخونید.
یه وقتایی وقتی یه متنی رو مثل این (http://castle.blog.ir/post/doc) میخونی با خودت میگی "چه قشنگ" و هِی پرت میشی تو دلت و انعکاسش رو می‌شنوی:
چه قشنگ...
چه قشنگ...
چه قشنگ...
انگار دلت مثلِ یه غار تنهاییه که توش یاری جایی رو به خودش اختصاص نداده و دِلانه‌هات رو هِی می‌شنوی و می‌شنوی و فقط می‌شنوی از پژواکشون، نه از درِ گوشی‌های دلبرانه... ولی اگه یار بود، وای که اگه یار بود... دیگه پژواک وانعکاس و غار و تنهایی رو نَمَنه؟ قبلِ حتی یه حرف؛ بـــغـــل!...
+ با گوشی پست
یکی بود یکی نبود ،  قصه کلاغ مهربان از این قراره که یه روز خانوم کلاغه از لونه اش اومد بیرون تا برای بچه هاش غذا پیدا کنه.همینجوری که داشت پرواز میکرد یه کرمو دید که روی علفا راه میرفت.خیلی خوشحال شد که یه غذای خوب برای جوجه کلاغاش پیدا کرده. رفتو کرم رو با نوکش از روی زمین بلند کرد.کرم کوچولو با ناراحتی به خانوم کلاغه گفت: “خانوم کلاغه، مادر من مریضه. اومدم براش غذا پیدا کنم. اگه براش غذا نبرم اون از گرسنگی از بین میره ”سنجابه هم که داشت از اون
سلام متین جان
این اولین نامه ای ست که برایت می نویسم،عزیزم
خوشحالم که من اولین نفری هستم که برایت نامه می نویسم.خب به هرحال آدم عمه اش که
نویسنده باشد،چنین مزایایی هم گیرش میاید.خوشحالم که می توانم اینجا از تو بنویسم
به تو که اولین نفس هایت را به جمع نفوس این کره خاکی اضافه کرده ای ،عزیزجانم تو
در زمانی به دنیا آمده ای که زمین بیش از سال های سختی که پشت سر گذاشته نفس می
کشد،هوایش پاک تر است،شکوفه هایش خوش عطرتر هستند،درختانش سرسبزتر و جهان آر
دو الی سه روز دیگه قراره برم برای مصاحبه و در حال آماده شدن و انتخاب لباس ها و این موارد هستم.
 
موهام رو هم کوتاه نکردم . عکس هم نگرفتم و دیپلمم رو هم باید بگیرم از مدرسه.
 
فقط نمیدونم وقتی بپرسه آخرین کتابی که خوندی چی بود ؟ بگم شازده کوچولو که مربوط به 5 سال پیش هست اشکال داره یا نه .
البته کتاب الکترونیکی هم حساب کنیم یک رمان دو سال پیش خوندم که البته قشنگ بود ولی خب باز هم خیلی قدیمی هست .
 
خیلی میترسم
من اطلاعاتم خیلی کمه . خصوصا شرایط اجتماع
گوشت چرخ شده
قارچ
پیاز
رب گوجه
زردچوبه
نمک و فلفل و پودر سیر و پودر لیمو
نان تست
پیازها رو ریز خرد میکنیم و سرخ میکنیم. بعد رب گوجه و زردچوبه رو اضافه میکنیم.
یه تفت کوچولو میدیم و گوشت رو اضافه میکنیم. ادویه رو میریزیم.
میذاریم قشنگ سرخ بشه.
ساندویچ‌ساز رو روشن میکنیم. کره یا روغن رو با قلمو روی ظرفش میزنیم.
داغ که شد، مواد رو روی نون تست ریخته و به مدت دو تا سه دقیقه توی ساندویچ ساز نگه میداریم.
نکات:
۱. برای مواد میانی میشه از هر نوع ترکیبی اس
یکی بود یکی نبود قصه تدی و ستاره آرزو از این قراره که خرس کوچولویی بود به نام تدی ، تدی توی آخرین روز پاییز زیر درخت نشسته بود تا آخرین ستاره ی پاییز بیفته پایین.تدی توی یه کتاب خونده بود که اگه موقع پایین افتادن آخرین ستاره ی پاییز، آرزو کنی، آرزوت هرچی که باشه برآورده میشه.همینطور که تدی به آسمون خیره شده بود، جوجه تیغی کوچولو بهش نزدیک شد و پرسید: “تو آسمون دنبال چی میگردی تدی؟”تدی گفت :  “دنبال آخرین ستاره ی پاییز.”” برای چی؟”” برای ای
 ‍ عاشقم…..
اهل همین کوچه ی بن بست کناری ،
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ،
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا؟
طاقتِ آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهی ،
منِ دلداده به آهی ،
بنشستیم
تو در قلب و
منِ خسته به چاهی……
گُنه از کیست ؟
از آن پنجره ی باز ؟
از آن لحظه ی آغاز ؟
از آن چشمِ گنه کار ؟
از آن لحظه ی دیدار ؟
کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ،
همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب ،
تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم..
به کسی
با آب و تاب تعریف میکنه که مامان، بچه رئیس مواد سِرّی شو گذاشته بود زیر بالشتش که تیمتمپلتون نبیندش بعد تیمتمپلتون قایمکی از زیر بالشتش برش داشت بعد گذاشتتش تو کیف ننجونش.بعد ننجونش رفت اونجایی که مادربزرگا میرن اونجا نوشیدنی میخورن! بعد اونجا شعرِ (با ریتم میخونه):اینقدر نگو مریضم من دارم اشک میریزم رو براشون گذاشت و...این تعریف ها ادامه داره.(سرلیست کارتونای مورد علاقه شون بچه رییس و باب اسفنجیه).ولی اینقد خوشمزه میگه که آدم خسته نمیشه.
ام
یه روز رستوران سر کار بودم
دلم خیلی گرفته بود .
با خودم زمز مه می گردم و می خوندم :
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب در گاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
که یهو دیدم یه دختر کوچولو ۴یا۵ ساله مثل من
پکره و داره گریه می کنه. تو چشماش زل زدم اونم
نگاهش رو قفل کرد به من بعد من یه لبخند کوچیک
زدم اونم خندید با خنده اون کوچولو دل منم باز شد
زندگی وشرایط می تونه با یه
فائزه رو شیر کردم که زنگ بزنه به روابط عمومی سیما و بهشون بگه تو شبکه پویا به جای پنگوئن پورورو، پونی کوچولو بذارن. 
هرچی من خجالتی‌ام تو مقوله زنگ زدن و حاضرم بمیرم و به جایی زنگ نزدم، این خواهر اصلا این جوری نیست. زنگ زد، سلام کرد، پیشنهادشو گفت، گفت ممنون و قطع کرد. البته جمله‌بندی پیشنهاد رو من بهش گفته بودم، اما بازم بهش افتخار می‌کنم که با اینکه می‌ترسید یه خرده زنگ زد گفت. 
بعد از چند دقیقه، می‌زنه تو صورتش و می‌گه: خاک تو سرم آبجی! ب
چند روز پیش یه جمله انگیزشی قشنگ برای خودم رو کاغذ نوشتم و گذاشتم تو جیب مانتوم..هر از گاهی سر کار که بودم نگاهش میکردم و لبخند میزدم...تو مترو که بودم و حوصلم سر میرفت، اون تیکه کاغذ کوچولو رو از جیبم درمیاوردم و نگاش میکردم و دلم قنج میرفت...خلاصه که اون یه تیکه کاغذ کلی انرژی داشت توش...امروز سوار تاکسی شدم..راننده تاکسی ادم خیلی مودب. خوش برخورد و پر از حس خوب و انرژی بود...حس خوبشو ازش گرفتم و تو مسیر هم کلی براش حس های خوب تر خواستم تا همیشه هم
یکی بود یکی نبود.مادر بزرگ یه باغچه قشنگ داشت که پراز گلهای رنگارنگ بود. ازهمه ی گل ها زیباتر گل رز بود.
البته اون به خاطر زیباییش مغرور شده بود و با بقیه گل ها بدرفتاری می کرد.
یک روز دوتا دختر کوچولو و شیطون که نوه های مادربزرگ بودند به سمت باغچه آمدند. یکی از آن ها دستش را به سمت گل رز برد تا آن رابچیند، اما خارهای گل در دستش فرو رفت.
دستش را کشید وباعصبانیت گفت: اون گل به دردنمی خوره! آخه پرازخاره. مادربزرگ نوه ها را صدازد آن ها رفتند.
اما گل رز
اولین نشونه‌ی اومدن پاییز برای من، این نارنگی کوچولو سبزهان. همونایی که داداش نمی‌خوره چون ترش‌ان. همونایی که وقتی بچه بودم، مامان هر پَر اش رو از وسط نصف می‌کرد و نمک می‌زد و می‌داد دستم، که فشارم نیفته. همونایی که جزو اولین خوراکی‌هایی بودن که تعارف می‌کردم به بغل‌دستی جدیدم تو مدرسه، تا زیر میز پوستش رو بگیریم و زیرزیرکی و بی‌دلیل بخندیم. الان که دستم بوی شمال میده و دلم هم یکم ضعف میره، یکدفعه یادم افتاد که پاییز تو راهه، این اول
چند دقیقه دیگه میرسم خوابگاه.توی مرخصیم خیلی تفریح کردم.عموم و زن عموم و دخترشون سارینا اومده بودن ایران و من با ماشین کلی گردوندمشون.همه فامیل رو خدا رو شکر توی این مرخصی دیدم.
اما این دو روز آخر کلی اتفاقای بد کوچولو کوچولو برام افتاد که روحیم رو خیلی خراب کرد.امیدوارم زودتر روحیه بگیرم و اتفاقای بهتری برام رقم بخوره چون واقعا الان احساس بدی دارم.
بهتره کمی تندتر راه برم که زودتر برسم خوابگاه...فعلا...
 
 
اگر حتی علاقه مند به کتاب هم نباشید ممکن است این سوال برای شما ایجاد شود که چرا کتابی می تواند تا این حد محبوب باشد؟ در واقع شازده کوچولو نمونه واقعی از چنین کتاب است، موضوعی که آنتوان سنت اگزوپری توانست با آن دنیای فلسفه و بیان آن به زبان ساده را دگرگون سازد، شاهزاده کوچولو همان چیزی است که شما به عنوان اولین تجربه خواندن یک کتاب بلند نیاز دارید و می تواند برای شما جذابیت های بسیاری داشته باشد.
ادامه مطلب
به کسی کینه نگیرید!دل بی کینه قشنگ است!به همه مهر بورزیدبه خدا مهر قشنگ است!دست هر رهگذری را بفشارید به گرمیبوسه هم حس قشنگی است!بوسه بر دست پدربوسه بر گونه مادرلحظه حادثه بوسه قشنگ است!بفشارید به آغوش عزیزانپدر و مادر و فرزندبه خدا گرمی آغوش قشنگ است!نزنید سنگ به گنجشکپر گنجشک قشنگ است!پر پروانه ببوسید!پر پروانه قشنگ استنسترن را بشناسیدیاس را لمس کنید!به خدا لاله قشنگ استهمه جا مست بخندید!همه جا عشق بورزیدسینه با عشق قشنگ است!بشناسید خدا ر
پریروز بود که اولین بار این حس را پیدا کردم.
حس کردم شب، کسی خواهد آمد. پیام خواهد داد. 
نمی دانم که. اما یک نفر که تازه می‌آید. می‌آید و می‌ماند.
تمام روز به انتظار گذشت. تا اینکه شب شد.
و من همه‌اش در این حس قشنگ انتظار بودم.
که او می‌آید... و سلام می‌دهد... و پاسخ می‌شنود. 
شب تمام شد، صبح هم رسید، اما کسی نیامد.
فردایش هم همین‌طور. امروز هم.
حالا امشب دارم به این فکر می‌کنم که فردا چه می‌شود؟
این حس قشنگ انتظار به کجا می‌برد مرا؟
یا در واقع ای
خواب دیدم توی یه پارک بودم.هوا ابری بود.رفته بودم بیرون که غذا بگیرم.یکی از بچه های دبیرستان رو دیدم.یه سال از من کوچیک تر بود. یادمه بچه ها میگفتنسرطان خون داشته و خوب شده‌‌.ولی کوچولو شده بود. مثه یه بچه پنج یا شیش ساله.موهاش کوتاه بود‌.لباساش سفید.بغلم کرد. هر دومون ذوق زده شده بودیم.انگار که قبلا با هم یه ارتباط عاطفی عمیق داشتیم.پدر و مادرش هم از دیدنم خیلی خوش حال شده بودن.بارون اومد. و همه چی قشنگ تر شد.دوس نداشت که برم.البته دل کندن ازش ب
شافل رو گذاشتم روی محبوب ترین ها، پارسا هم بغلمه سرحال و خوش اخلاق. سرشو عقب میگیره و صاف وایمیسه، تا خسته میشه یهو ول میشه توی سینه ام، هزار بار قربون صدقه این گردن گرفتناش میشم. یه آهنگ قشنگ میاد، فنقلی هم توی چشمام نگاه میکنه، با هم آروم و ملیح میرقصیم. مادر و پسری قشنگ ترین و پاک ترین رقص دنیا رو باهم میریم. بهم نگاه میکنه، برام میخنده، قند توی دلم آب میشه. سعی میکنم توی ذهنم ثبت کنم، درخشش ابدی یک خاطره پاک :)
 
+ این لحظات قشنگ روزی همتون
یکی بود یکی نبود. در یک جنگل بزرگ و سرسبز و پردرخت همه حیوانات شاد و خندان در کنار هم زندگی می کردند. پرنده کوچولو هم جیک جیک کنان این ور و آن ور می پرید و دوست داشت تمام اطرافش را بشناسد. خلاصه پرنده کوچک قصه ما به همه قسمت های جنگل سر میزد و دنبال چیزهای جالب و جدید می گشت، چون خیلی کنجکاو بود.
یک روز پرنده کوچولو داشت در جنگل قدم می زد که ناگهان روی یک بوته برگ سبز یک عالمه دانه قرمز دید. با کنجکاوی جلو رفت تا ببیند که این دانه های ریز چیست؟ اول
به نام انسانیت
امروزجمعه ۱۳۹۸.۰۳.۱۰
وجدان صادق
زندگی یعنی آرامش، آرامش با یه وجدان آروم بدست میاد، وجدان آروم نتیجه ی صداقت و درستکاری هست و کل این زنجیره از تو یه آدم خوب توی یک زندگی آروم و خوب میسازه؛
یک پسر و دختر کوچیک مشغول بازی با هم بودن، پسر کوچولو یه سری تیله و دختر چنتایی شیرینی داشت، پسر گفت: من همه تیله هامو بهت میدم و تو هم همه شیرینی هاتو به من بده، دختر قبول کرد پسر بزرگترین و زیباترین تیله رو یواشکی برداشت و بقیه رو به دختر داد
یک چیز جالبی که مابین خانم ها می بینم اینه که بیخود از همدیگه تعریف میکنند. طرف می ره یک رنگ بلوند به موها و ابروهاش می زنه و واقعا شبیه جن میشه. ولی هر کسی که بهش می رسه می گه وای چقدر قشنگ شدی!!! حالا اون گفت که چقدر قشنگ شدی ولی مگه خودت را توی آیینه نمی بینی؟!
 
ایرانی ها با رنگ پوست و ترکیب صورتی که دارند واقعا رنگ های روشن به اکثرشون نمیاد. تو رو خدا اگه یکی خودش را شبیه جن ها کرد، اگه نمی خواهید بهش بگید که زشت شده، حداقل الکی بهش نگید که چقدر
فردا یک ماهه میشی عزیز دلم..
و من مدام بزرگ شدنت رو تصور میکنم در حالی که دلم میخواد از کوچولو بودنت نهایت لذت رو ببرم..
دختر آرومی هستی.. خیلی شبیه باباتی و همه با اولین نگاه این شباهت رو متوجه میشن!! 
با صورتت زیاد ادا درمیاری.. موقع خواب ژست های قشنگ میگیری.. منم تا میتونم عکس میگیرم و این لحظات رو ثبت میکنم..
من این یک ماه عشق کردم کنار تو و باید اعتراف کنم بچه آدم عزیزترین کس روی زمینه. هرچند انگار نوه از فرزند عزیزتره و ما جرئت نداریم به دخترمو
به کسی کینه نگیرید!دل بی کینه قشنگ است!به همه مهر بورزیدبه خدا مهر قشنگ است!دست هر رهگذری را بفشارید به گرمیبوسه هم حس قشنگی است!بوسه بر دست پدربوسه بر گونه مادرلحظه حادثه بوسه قشنگ است!بفشارید به آغوش عزیزانپدر و مادر و فرزندبه خدا گرمی آغوش قشنگ است!نزنید سنگ به گنجشکپر گنجشک قشنگ است!پر پروانه ببوسید!پر پروانه قشنگ استنسترن را بشناسیدیاس را لمس کنید!به خدا لاله قشنگ استهمه جا مست بخندید!همه جا عشق بورزیدسینه با عشق قشنگ است!بشناسید خدا ر
شازده کوچولو یا شهریار کوچولو یا شاهزاده کوچولو (به فرانسوی: Le Petit Prince) داستانی اثر آنتوان دو سنت اگزوپری است که نخستین بار در سپتامبر سال ۱۹۴۳ در نیویورک منتشر شد.
این کتاب به بیش از ۳۰۰ زبان و گویش ترجمه شده و با فروش بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه، یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های تاریخ محسوب می‌شود. کتاب شازده کوچولو «خوانده شده‌ترین» و «ترجمه شده‌ترین» کتاب فرانسوی‌زبان جهان است و به عنوان بهترین کتاب قرن ۲۰ در فرانسه انتخاب شده‌است. از ا
سلام :)
آیه عروس می شود
دست و جیغ و هوراا !!
 29 /9/ 1397 یه جشن عقد کوچولو محضری گرفتیم 
دو ماه قبلشم که با جریانات عجیب و غریب خواستگاری گذشت
خواستم دلیل غیبت این چند وقتمو بدونید
و به بزرگواری خودتون ببخشید :)
این چند وقت، هم بهترین روز های زندگیم بود و هم سخت ترین روز ها
خیلییی اتفاقات افتاد
شاید روزی سر فرصت براتون تعریف کردم
الان خداروشکر خوبه
من نشستم تو بغل کولر و فنجون چایی بغل دستم
و صدای مامانم که داره قربون صدقه ی زن داداش و نی نی تو شکم
زیبایی یا قشنگی رو ما بر اساس معیارهای خودمون پدید اوردیم،وگرنه بر اساس معیار های خدا ،هر چیزی که خلق میکنه قشنگه.خیلی سخته با این چشم به همه نگاه کردن ولی من به درجه‌ای از کمال رسیدم:دی که هر چی بچه میبینم ,هر شکلی باشه قشنگ میبینمش,دختر بچه باشه که دیگه براش وا میرم,خیلی خوبند☺+یه فندقی امروز تو حرم بود تو هر متر و معیاری حساب میکردی قشنگ بود,لعنتی فقط پیشم عسل داشتم اونم ترسیدم بهش بدم به گلوش بشینه هر روز خدام با خودم از این بسته های اجیل
شازده کوچولو
این کتاب با زبان ساده و آمیانه مفاهیم فلسفی و جالبی رابیان می کندوبا روند داستانی خود خواننده را کنجکاو تر می کند.
بخشی از کتاب :
روباه گفت: هیچ چیز را تا اهلی نکنند نمی‌توان شناخت. آدم‌ها دیگر وقت شناخت هیچ چیز را ندارند. آنها چیزهای ساخته و پرداخته از دکان می‌خرند، اما چون کاسبی نیست که دوست بفروشد آدم‌ها بی دوست مانده‌اند. تو اگر دوست می‌خواهی مرا اهلی کن!شازده کوچولو پرسید: برای این کار چه باید کرد؟
ادامه مطلب
۱. فیلم Glass ـو دیدم [عاشق اون چن شخصیتیه شدم ک وقتی تغییر میکرد قشنگ حس میکردی ی نفر دیگه شده]
۲. پیشول رنگی رنگی اومد پیشم نشست تو پارک میپیچید تو دس و پام ک بیا نازم کن
۳. لاک طلایی قشنگ زدم + اسپری باز کننده گره موی کودک فیروز گرفتم زدم راضی بودم ازش موام نرم شد و راحتم شونه شد
کاش میموندی خانوم کوچولو کاش حالا که بعد ده سال اومدی میموندی کاش حالا که قلب کوچولوت تشکیل شده بود میموندی کاش حالا که اروم با پاهای کوچولوت لگت میزدی میموندی کاش حالا که شده بودی همه ی دنیای مامان بابات میموندی کاش بودی چشمای مامان وبابات که فکر میکردن همه دنیا تو چشمای تو جمع شده میدیدی کاش میموندی ولباس چین چین صورتیدا میپوشیدی ودلشونا میبردی کاش فقط 3ماه دیگه تحمل میکردی... بمیرم که امشب اخرین شب سه نفر بودنتونه.. بمیرم که امشب باهم نشس
سوم ابتدایی بودم که با بلاگفا شروع کردم. کنار دایی‌ام، با هم‌دیگه وبلاگ ساختیم. تحت تاثیر رمان شازده کوچولو که همون سال دایی‌ام برام خریده بود، و به پیشنهاد خودش، اسم وبلاگ رو یه چیزی شبیه به شازده کوچولو در سیاره انتخاب کرده بودم. به گمونم هیجان اولین وبلاگ رو داشتن و جایی که توش حرف بزنم (یه چیزی رو اعتراف بکنم، من از نه ماهگی به حرف اومدم. چون که حرف نزده زیاد داشتم و می‌ترسیدم عمرم برای گفتن همه‌اش کفاف نده) باعث شد که رمزش رو گم بکنم. ول
روی دیوار تبلیغ «مهدکودک ماهی کوچولو» را زده بودند. 
ماهی‌های شب عیدتان را اگر هنوز زنده‌اند توی دریا رها نکنید که گم و گور شوند. باله‌ی بچه‌های کوچک را که وسط یک جشنواره‌ی شلوغ رها نمی‌کنند. 
اگر حوصله‌تان از دستشان سررفته، یا از بزرگ‌کردنشان خسته شده‌اید، مهدکودک ماهی کوچولو تا سال بعد از آن‌ها نگهداری می‌کند و شب عید سالم و خوشحال تحویلتان می‌دهد. 
هرچند ناجوانمردانه است که کسی را فقط موقع نیاز پیش خودتان بیاورید. ولی از تنها رها
انشاء درخت انشا تخیلی درخت انشا از زبان یک درخت تنها در بیابان انشا در مورد درخت علم انشا درباره اگر درخت نبود چه میشد انشا در مورد فواید درخت و درختکاری انشا درمورد درخت تشنه و جویبار انشا جانشین سازی درخت ذهنی
 
انشا درباره درخت – انشا از زبان یک درخت به زبان ساده و کودکانه برای پایه تحصیلی : کودکان -ساده موضوع انشا : انشا از زبان درخت – من یک درخت هستم .مقدمه :من میخواهم خودم را به جای یک درخت بگذارم
و از زبان او حرف بزنم و درد و دل کنم
تا به
سوم ابتدایی بودم که با بلاگفا شروع کردم. اولین وبلاگم رو من و دایی‌، با هم دیگه ساختیم. تحت تاثیر رمان شازده کوچولو که همون سال دایی‌ام برام خریده بود، و به پیشنهاد خودش، اسم وبلاگ رو یه چیزی شبیه به شازده کوچولو در سیاره انتخاب کرده بودم. به گمونم هیجان اولین وبلاگ رو داشتن و جایی که توش حرف بزنم (یه چیزی رو اعتراف بکنم، من از نه ماهگی به حرف اومدم. چون که حرف نزده زیاد داشتم و می‌ترسیدم عمرم برای گفتن همه‌اش کفاف نده :دی ) باعث شد که رمزش رو
روباه مدتی به شازده کوچولو نگاه کرد و گفت: خواهش می کنم بیا و مرا اهلی کن! شازده کوچولو گفت: دلم می خواهد، ولی خیلی وقت ندارم. باید دوستانی پیدا کنم و بسیار چیزها هست که باید بشناسم. روباه گفت: فقط چیزهایی را که اهلی کنی می توانی بشناسی. آدمها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. همه چیزها را ساخته و آماده از فروشنده ها می خرند. ولی چون کسی نیست که دوست بفروشد آدمها دیگر دوستی ندارند. تو اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن! شازده کوچولو گفت: چه کار باید بک
یک سنگ کوچولو وسط کوچه ای افتاده بود. هرکسی از کوچه رد میشد، لگدی به سنگ میزد و پرتش میکرد یک گوشه ی دیگر. سنگ کوچولو خیلی غمگین بود. تمام بدنش درد میکرد. هرروز از گوشه ای به گوشه ای می افتاد و تکه هایی از بدنش کنده میشد. سنگ کوچولو اصلا حوصله نداشت. دلش می خواست از سر راه مردم کنار برود و در گوشه ای مخفی شود تا کسی او را نبیند و به او لگد نزند.یک روز مردی با یک وانت پر از هندوانه از راه رسید. وانت را کنار کوچه گذاشت و توی بلندگوی دستیش داد زد: « هندو
یه وقتایی وقتی یه متنی رو مثل این (http://castle.blog.ir/post/doc) میخونی با خودت میگی "چه قشنگ" و هِی پرت میشی تو دلت و انعکاسش رو می‌شنوی:
چه قشنگ...
چه قشنگ...
چه قشنگ...
انگار دلت مثلِ یه غار تنهاییه که توش یاری جایی رو به خودش اختصاص نداده و دِلانه‌هات رو هِی می‌شنوی و می‌شنوی و فقط می‌شنوی از پژواکشون، نه از درِ گوشی‌های دلبرانه... ولی اگه یار بود، وای که اگه یار بود... دیگه پژواک وانعکاس و غار و تنهایی رو نَمَنه؟ قبلِ حتی یه حرف؛ بـــغـــل!...
+ با گوشی پست
 
قشنگ ترین آدم‌هایی که می‌شناسیم کسانی هستند که شکست، رنج، مبارزه، و خسران را شناخته‌ و راه خود را از اعماق بازیافته‌اند.این افراد قدردان زندگی‌اند و نسبت به آن حساسیت و درکی دارند که آنها را از همدردی، مهربانی، و نوعی توجه دوست داشتنی و عمیق سرشار می‌کند.آدم های قشنگ اتفاقی به وجود نمی‌آیند...
الیزابت_کوبلر_راس
یه خ شحالی کوچولو یعنی سر زدن ب ی دوست خیلی 
قدیمی و البته صمیمی...
میخوام بستنی بخرم برم خونشون :)
نظرتون؟
راستی امروز انتخاب واحدم درست شد :)
توسط یک انسان شریف و کار راه انداز :))
اینم میتونه ی خوشحالی کوچولو باشه .
یا شایدم ی خوشحالی بزرگ ^_^
من دیگه نُه سالمهیک گل زیبا شدمغنچه بودم که حالاشکرخدا وا شدماین جشن تکلیفمهجشن عبادت مننمازمو میخونمخوش به سعادت منفرشته ها میشیننکنار جانمازمبا هر نماز یه خونهتوی بهشت می‌سازمموهامو میپوشونم چون که خداجونم گفتهرچی که شیطون میگهبرام شده حرف مفتقشنگ ترین روز مندرست همین امروزهقشنگ تر از تولد یا عید نوروزمهزهرا آراسته‌نیا
دانلود دوبله فارسی انیمیشن پا کوچولو 2018
نام: پا کوچولو | ژانر: کمدی، ماجراجویی | تاریخ انتشار: سال 2018
زبان: دوبله فارسی | مدت زمان: 01:36:17 |
 | محصول کشور آمریکا | امتیاز: 6.7 از 10
خلاصه داستان:یک موجود پاگنده به نام “میگو” متوجه میشود که موجوداتی زیرک که با نام “پاکوتاه” (انسان‌ها) شناخته می شوند در واقعیت وجود دارند. در ابتدا هیچ کس حرف او را باور نمی کند و همین موضوع باعث می شود که او به همراه دوستانش راهی ماجراجویی برای پیدا کردن یک انسان شوند
یه حال خوبی دارم. 
هنوز تیم‌مون تکمیل نشده، هنوز درگیر مصاحبه‌های خسته‌کننده و وقت‌گیریم و کلی هنوزهای دیگه. ولی حال‌مون خوبه. می‌دونم باید چی کار کنم، شرکت آرومه، هوا خوبه، اتاقم نورگیره، یه هم‌اتاقی خوب دارم، صدای آب میاد، گلام سبز و خوشحالن و یه شنبه‌ی قشنگ رو شروع کردیم. خیلی قشنگ..
#کارنوشت
شازده کوچولو یا شهریار کوچولو یا شاهزاده کوچولو (به فرانسوی: Le Petit Prince) داستانی اثر آنتوان دو سنت اگزوپری است که نخستین بار در سپتامبر سال ۱۹۴۳ در نیویورک منتشر شد.
این کتاب به بیش از ۳۰۰ زبان و گویش ترجمه شده و با فروش بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه، یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های تاریخ محسوب می‌شود. کتاب شازده کوچولو «خوانده شده‌ترین» و «ترجمه شده‌ترین» کتاب فرانسوی‌زبان جهان است و به عنوان بهترین کتاب قرن ۲۰ در فرانسه انتخاب شده‌است. از ا
داشتم تو نت می‌چرخیدم چند تا ایده برای بچه‌های روزه‌اولی و ماه رمضون دیدم که خیلی دوست داشتم.
و از اونجایی که کلا آدم المان‌سازی هستم و سعی میکنم تو مناسبتها حتی با ظواهر امور هم که شده برای بچه‌ها خاطره سازی کنم، لذا بر اساس یکی از ایده‌ها، تصمیم گرفتم یه سفره ماه‌رمضونی تو خونه پهن کنیم مثل سفره هفت‌سین.
کوچولو و جمع و جور و روی میز؛ با المانهای رمضان.
مثلا قرآن و گل و گلاب و جانماز و دیگه چی؟
بیاین بگین چی بذارم تو سفره‌م؟
و هر روز هم ی
کلبه ی خوشگلم رو دیشب حسابی تمیز کردم...
همه جا برق میزنه و بوی تمیزی میده...
صبح کلی تو تختم جا به جا شدم...
کتاب شازده کوچولو رو برای بار n ام تموم کردم و کلی حرف دارم راجع بهش که باید بنویسم و برای یکشنبه آماده کنم ...
تو دورهمی فیلم ثبت نام کردم و ظهر باید برم ، فیلم ببینیم و نقدش کنیم .... 
پاشدم رفتم جمعه بازار...
میوه خریدم...
سیر خریدم...
ذرت خریدم...
آلو خورشتی خریدم (تصمیم به پختن مرغ و آلو دارم)...
آلو نمکی خریدم...
انبه خریدم (عشق سومم بعد از موز و نا
وقتی اومد تو حیاط ،اول از همه مهرشو به دل بابام انداخت،کوچیک بود،خیلی کوچولو،بعد دل هممونو برد،زمستونا تو یه کارتون واسش خز گذاشتیم و توش میخوابید و واسش غذا میذاشتیم،من اولا کلی غر میزدم و بعد خودم شیفته اش شدم،نازش میکردم و واسش غذا میزاشتم و این موضوع رو قبلانم گفتم،من از تمام حیوون ها متنفر که نه ولی میونه خوشی باهاش نداشتم،خلاصه که همراهمون بود و همراهمونه و شکم اویزونش نشون داد یه مدته که نی نی داره طوسی سفید چشم سبزه ملوسمون،دیشب ک
امروز رفتم مصدق. یه مودم مبین نت داشتم که بردم مرجوع کنم. هوای اتوبوس کلافه کننده بود. فکر کنم راننده به جای کولر، بخاری روشن کرده بود.
پسری صندلی جلوی من نشسته بود. حداکثر شانزده هفده ساله. همون لحظه ای که اومدم تو اتوبوس محو زیبایی خیره کننده اون شدم.
موهایی طلایی، پوستی مثل برف، چشم هایی رنگی، بدنی کاملاً متناسب. تا به حال در عمرم کسی رو به این زیبایی ندیده بودم.
دوستش کنارش نشسته بود. با هم میگفتن و میخندیدن. هی عرق میکرد. یه دستمال کوچولو دس
روز 30 دیماه 1398 از راه رسید و این روز مصادف بود با تولد سه سالگی کیان و کیانا ( دوقولوها ) .
کیان و کیانا به همراه داداش کوچولو ( کیهان ) اومده بودن خونه باباجان و مامانی و شب رو خونه باباجان جشن تولد گرفتن . عمه ها و عمو ها هم بودن . مامانِ دوقولوها شب قبل با عمه اکرم هماهنگ کرده بود واسه کیک جشن تولد و کیک جشن تولد رو عمه اکرم درست کرده بود به همراه ژله های خوشمزه . البته خامه ها رو رفته از قنادی خریده ...
*
 
این هم کیک جشن تولد دوقولوها ... چقدر قشنگ شد
در یک باغ زیبا و بزرگ ، گربه پشمالویی زندگی می کرد .او تنها بود . همیشه با حسرت به گنجشکها که روی درخت با هم بازی می کردند نگاه می کرد .
 
یکبار سعی کرد به پرندگان نزدیک شود و با آنها بازی کند ولی پرنده ها پرواز کردند و رفتند .
 
پیش خودش گفت : کاش من هم بال داشتم و می توانستم پرواز کنم و در آسمان با آنها بازی کنم .
دیگر از آن روز به بعد ، تنها آرزوی گربه پشمالو پرواز کردن بود .
 
آرزوی گربه پشمالو را فرشته ای کوچک شنید . شب به کنار گربه آمد و با عصای جاد
حالا با کشته شدن 80 نظامی امریکایی یه عده شروع کردن زدن رو طبل ترس و جنگ!
میگن ما از حمله امریکا میترسیم!
به قول رئیس جمهور منتخبتون:" یک عده می گویند ما میترسیم؛ خب برید یه گوشه که نترسید" :-)
 
یه بار یکی بهم گفت چرا طرفداری اینارو می کنی؟ اینا دزدن همشون!
بهش گفتم "دزد هایی که کار می کنند بهتر از پیغمبرهایی هستن که حرف های قشنگ قشنگ می زنند"! 
 
+ یه نفر همون اول کاری اطلاعات پایگاه عینالاسد ویرایش کرده:-)
 
چیزی که از آخر هفته میخوام یه آخر هفته‌ی شلوغ و معاشرت با آدم‌هاییه که دوستشون دارم. همون چیزی که این آخر هفته داشتم.
 
پنج‌شنبه یه دورهمی خانوادگی تو خونمون داشتیم که ساعت‌ها با بچه‌ی محبوبم تو دنیا وقت گذروندم و باهم بازی کردیم و شعر خوندیم و نقاشی کشیدیم و برای همدیگه لاک زدیم. وقت گذروندن با نیکا کوچولو همیشه روحم رو صیقل میده.
دخترخاله‌ها و دختردایی‌های محبوبم رو دیدم. از همه قشنگ‌تر خواهرم مجردی اومده بود شمال و برعکس وقتایی که با
" آیین گل غلتان" برای نوزادانی که اولین بهار زندگی را می گذرانند اجرا می‌شود و بیشتر توسط مادر، خاله، عمه و مادربزرگ انجام می‌شود. اگر تولد نوزاد با فصل بهار و زمان رویش گل‌های محمدی مصادف شود، چند نفر از زنان فامیل برای چیدن گل، اول صبح به باغ و مزارع رفته و با ذکر صلوات و خواندن ابیاتی چون:
همه کوه و کمر بوی تو داره یا محمد کدوم گل قامت روی تو داره یا محمد
همون ماه‌ای که از کوه می زنه سر نشان طاق ابروی تو داره یا محمد
به جمع‌آوری گل‌های محمد
یک بار هم زنگ زده بودم منزل نقى‌زادهاسمش فرامرز بود و با یکى دیگر که هیچ یادم نیست، سه نفرى روى یک نیمکت مى‌نشستیم.مادرش که گوشى را برداشت، اسمش یادم رفت،_منزل نقى‌زاده؟از بابام یاد گرفته بودم بگویم منزلِ فلانىمادرش شاکى و عصبى گفت:با کى کار دارین؟_با ... پسرتون.کدوم‌شون؟تک‌پسر بودم و فکر اینش را نکرده بودم که در یک خانه شاید بیش از یک پسر وجود داشته باشد.شاکى‌تر و عصبى‌تر پرسید:کدوم‌شون؟ با کدوم‌شون کار دارى؟هول شدم. یادم نیامد که مثلن
خرید برنامه شب بخیر کوچولو
داستان و داستان سرایی  از گذشته های دور در فرهنگ ما ایرانیان نقش به سزایی داشته است. به طوری که بسیاری از مسائل و پندهای اجتماعی در قالب داستان نقل می‌شده است. در دنیای امروز نیز تاثیر داستان بر آموزش و پرورش کودکان به اثبات رسیده است. برنامه شب بخیر کوچولو برنامه ای شامل قصه های کوتاه، آموزنده، جذاب و شنیدنی است. این داستان ها مناسب گروه سنی ب و ج است. با تلاش فراوان عوامل برنامه شب بخیر کوچولو این برنامه هر شب روی
خو آقااااا...ما هرسال شب یلدا میومدیم یکم باهم چرت و پرت میگفتیم..از اونجایی که من وجدان دارم و وفادارم ولی شما نیستین(؟)(!)..اومدم شب یلدا پست کنم!صب کنین شب یلدا که وقت نمیشده قطعن روزای بعدش بوده..:|خب ....
پس..بدرود تا روزای آینده..:/چیه؟!خب چیکار کنم؟!آقا ما واستادیم ori bro کامبک کنه بعد جشن بگیریم.همین دیگه!چی؟پسرم دور از خانه و کاشانه و خانواده داره به این ملت چرت تر از اوشون(!)خدمت میکنه!دیگه اون برگرده بعد میام مینویسم !آره دیگه.فقد این میلاد کی م
امروز یکهو چشمم به سن‌ اتاق افتاد‌.
بار قبل که اینقدر از روزهای بودنش گذشته بود چقدر حرف به در و دیوارش چسبانده بودم.
چقدر عوض شده ام.و ساکت.و تودار.آنقدر که دیگر نمیدانم باید خودم را درونگرا بدانم یا برونگرا.
البته نَقل حرف نداشتن نیست.نقل صدا نداشتن است.نشان به آن نشان که من بی شمار‌حرف به دیوار این اتاق چسبانده ام،اما در ذهنم.بی هیچ صدایی.با هزار نفر حرف زدم؛گله کردم،درددل کردم،دعوا کردم،غر زدم،قربان صدقه رفتم،مباحثه کردم،متلک گفتم.اما
چند روز پیش , یه نفر یه سری چیز گذاشته بود برای فروش ...
یه سری قاب عکس کوچولو داشت که خیلی قشنگ بودن :))
من در اون لحظه خواب بودم :))
و بعدش بیدار شدم و دیدم ملت هم خیلی خوششون اومده و همشو خریدن ... :( 
خلاصه , یکیش فقط مونده بود که اونو گرفتم :))
یه نفر بود که تو کامنتا دیدم که اکثریتشونو خریده بود :))‌ خیلی فوشش دادم :))
یکی دو روز بعدش توی آسانسور بودم و اون یه دونه ای که شده بود مال من دستم بود :))
و یه نفر دیگه هم تو آسانسور بود 
گفت می شه اینو ببینم ؟
گفت

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

لوتوس